روز مبادا !!!
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونانکه بایدند
نه بایدها ...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمری است
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم :
باشد برای روز مبادا !!!
اما
در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شیبه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا
باشد !!!
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونانکه بایدند
نه بایدها ...
هر روز بی تو
روز مباداست !!!
نیما
و خودت را جای کسی گذاشتن، از حوصله ی این بحث خارج است!
و فلسفه ی عشق، احترام است!
و عشق، فلسفه ی احترام است!
و ادب، آداب دارد!
و آن مرد، نان ندارد!
...و تهران بزرگ، پایتخت ایران است!
و آبی، رنگ آسمان نیست دیگر!
و نفر، واحد شمارش شتر است!
و عدد، واحد شمارش من و تو نیست!
و سهمی، یک خطی مدرن است!
و فلسفه بافتن، بهتر از سیب کال خوردن است!
و انعطاف پذیری کرم ها، جدا شایسته ی قدردانی است!
نیما
بر من بخشایید....
اگر چه خیلی دیر...
خیلی دور...
ولی احساس می کنم...
رسیده ام...
شاید به شما...
به ما...
به او ...
اول مرداد خیلی واسم عزیز و مقدسه.
امروز یه روز بزرگ واسه من بود.
اما خیلی دلم شکست. تازه فهمیدم خیلی تنهام.
خدایا تو تنهام نزار.
نیما