-
عاشقی
شنبه 12 دیماه سال 1388 08:35
عاشق نشودی زاهد دیوانه چه می دانی در شعله نرقصیدی پروانه چه می دانی
-
دعا
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 00:47
واسم دعا کنید.
-
چشم
شنبه 14 آذرماه سال 1388 21:54
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بی دیدنش از گریه نیاساید چشم ما را ز برای دیدنش باید چشم ور دوست نبیند به چه کار آید چشم ؛ شیخ ابوالحسن خرقانی؛
-
بی خبری...
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 22:47
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم ...
-
چرا....
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 17:38
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست مهرنوش
-
حرف دل
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 20:27
خوب رویان جهان مهر ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
-
حالا مرا ورق بزن...
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1388 00:42
دلم می خواهد: تو شب هفت مرا در آسمان هفتم بگیری و رنگ چشم هایت لباس بپوشی ودست هایت بوی ترانه و موسیقی بدهد آیینه به خواب رفته است مخاطب دیگر برای که گریه کنم؟ هفتم مهر..پنجم پنجره..هفتم آسمان..بیستم آبان این روزها در تقویم هیچ خدایی ثبت نشده فقط تو میدانی و من بگذار ببوسمت لب هایم پر از ستاره و دوستت دارم است لب هایم...
-
شب سخت
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1388 02:20
با تمام بی کسیهایم کسی دارم هنوز... چشم پر درد و دل دلواپسی دارم هنوز... خیلی شب سختیه!!!!
-
اگر کوســــــه ها ادم بودند
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 15:39
دختر کوچولوی صاحبخانه از اقای "کی " پرسید: اگر کوسه ها ادم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟ اقای کی گفت:البته ! اگر کوسه ها ادم بود ند توی دریا برای ماهی ها جعبه های محکمی میساختند همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند مواظب بود ند که همیشه پر اب باشد هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند برای انکه...
-
پند حکیم
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 17:02
جریان باد را پذیرفتم و عشق را که خواهر مرگ است و جاودانگی رازش را با تو درمیان نهادم...........! نیما
-
مرز گمشده
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 19:36
ریشه روشنی پوسید و فرو ریخت. و صدای در جاده بی طرح فضا می رفت. از مرزی گذشته بود، در پی مرز گمشده می گشت. کوهی سنگین نگاهش را برید. صدا از خود تهی شد و به دامن کوه آویخت: پناهم بده، تنها مرز آشنا! پناهم بده. و کوه از خوابی سنگین پر بود. خوابش طرحی رها شده داشت. صدا زمزمه بیگانگی را بویید، برگشت، فضا را از خود گذر داد...
-
عشق
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 23:12
این جا بوی عشق نمی ده ؟
-
میلاد عشق
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 04:02
شب از مهتاب سر میره... تمام ماه , تو آبِ ........ شبیه عکس یک رویاست..... تو خوابیدی , جهان خوابه..... زمین , دور ِ تو می گرده... زمان , دستِ تو افتاده.... تماشا کن....سکوته تو.... عجب عمقی به شب داده.... تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی.... شب از جایی شروع می شه که تو , چشماتو می بندی.... تو را آغوش می...
-
تولد مهرنوش
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 22:28
برای روز میلاد تنه من نمی خوام پیرهن شادی بپوشی به رسم دیرینه حتی برایم جام سرمستی بنوشی نمی خوام از گلای سرخ وآبی برایم تاج خوشبختی بیاری بذار با تو بسوزه جسم خستم ببینی آتشو خاکستر من من بی تو نه آغازم نه پایان تویی آغاز روز بودن من نذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من با گریه اومدم گاهی وقتا خندیدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 02:28
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را... می جویمت چنان که لب تشنه آب را... محو توام چنان که ستاره به چشم صبح... یا شبنم سپید , زمان آفتاب را... بی تابم آنچنان که درختان برای باد... یا کودکان خفته به گهواره تاب را... بایسته ای چنان که تپیدن برای دل... یا آنچنان که بال پریدن عقاب را... حتی اگر نباشی می آفرینمت... چونان که...
-
روز مبادا...
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 02:02
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها... مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم : باشد برای روز مبادا ! اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه...
-
درد و دل
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 22:37
دلم دیگر نمی نویسد.... دلم دیگر از دردهای خود نمی نویسد... قلم اراده ندارم... قلم جان ندارم.... آن قدر از سردی نوشتم که انگشتانم منجمد شد و من دگر توان برداشتن قلم را ندارم.این قلم که این همه راز دردل نهفته دارد برای دستان من بار سنگینی است. نمی نویسم.... چه سود که بنویسم... آیندگان بر نوشته هایم خنده خواهند زد. کسی...
-
قدر دانی
شنبه 10 مردادماه سال 1388 21:31
کسی که زجر کشیده ... ... ... کسی که شیون زده ... ... ... قدر خوشبختی می دونه آخه تو ..... آره تو ...... می دونی ساختن چیه ؟ خونه تو ویرونی چیه ؟ می سوزم ولی اگه میون این خاکسترا برج من رسید به هفت آسمون نگو.... نگو خوش شانسم من فقط جا خالی نکردم . من بودم تو سختی و غم ، تو اشتباه و درست ، جا نزدم و ... عشق شد همسفر من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 17:41
۱۰ ماه گذشت من یادمه تو یادت هست ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیرماه سال 1388 15:51
دستمو اوردم جلو حتی دستم را نگرفت می گه نمی تونه خود خواه باشه لیاقت بنده های بدتو نداشتم بنده ی خوبتم ازم گرفتی خدا خودت بهم جواب بده چی شد که منو آفریدی ؟
-
خداااااااااااااااااااااا..............
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 16:32
خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 16:22
می توان فریاد زد با صدایی...... سخت کاذب.... سخت بیگانه.... ......دوستت دارم.... می توان با زیرکی تحقیر کرد.... می توان چون صفر..... در تفریق و ضرب و جمع.... حاصلی پیوسته یکسان داشت..... می توان با هر فشار هرزه ی دستی..... بی سبب فریاد کرد و گفت : اه...... من بسیار .... خوشبختم...!!!! نیما
-
این واسه مهرنوش که تمام وجودمه .......
دوشنبه 25 آذرماه سال 1387 22:29
بیا ای ناجی قلبم بی تو قلب من شکسته این همون دل شکسته ست که به انتظار نشسته ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم عاشقم عاشق ترینم بگو که اینو می دونم حالا که از عشقت دیوونم بگو که با تو می مونم ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم با تو مثل یک ستاره بی...
-
تولد نیما
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 17:33
تولدت مبارک نیما Sending good wishes to one I hold dear Can't be there in body but my spirit is near Hope that this day be filled with joy No one's more deserving than this special boy Happy Birthday
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 14:59
در آن پر شور لحظه دل من با چه اصراری ترا خواست، و من میدانم چرا خواست، و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده که نامش عمر و دنیاست ، اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست . پس کوش این نیما !!! b m.a
-
دکتر علی شریعتی
جمعه 17 آبانماه سال 1387 21:11
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال . عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد . عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر...
-
farewell
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 19:48
باز دوباره تنهایی و شب و سکوتت باز دوباره یاد تو غم نبودت باز دوباره بهت می گم تنهام گذاشتی رفتی و این بغض توی صدام گذاشتی می خوام بهت بگم پیشم بمون اما نمی شه می خوام بهت بگم نرو نرو مگه چی میشه؟؟ بعد تو پرسه میزنم شبای سرد و خسته رو تو رفتی و من حست پشت سرت گفتم نرو نرو می خوام تموم کنم این قصه تلخ و با تو می دونی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 21:16
خیلی خیلی خوش اومدید من مهرنوش هستم یه عاشق بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت...
-
فرق بین عشق و دوست داشتن
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 23:27
تفاوت بین عشق و دوست داشتن : در مقابل انسانی که به او عشق می ورزید قلب شما تندتر می زند ولی با دیدن شخصی که دوستش دارید فقط خوشحال می شوید ************* در مقابل شخصی که عاشقش هستید زمستان مثل بهاری به نظر می رسد ولی در مقابل کسی که دوستش دارید زمستان فقط یک زمستان زیباست ************* اگر به چشمان کسی که عاشقش هستید...